Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-02@10:55:06 GMT

«ابلق» بیانگر چرخه باطل طبقه محروم

تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۹۲۹۸۴

«ابلق» بیانگر چرخه باطل طبقه محروم

در محله‌ای که سهم مردمش از خوشبختی، فریاد شادی دیگران است؛ چرخ فلک شهربازی مجاور، تبدیل به چرخ‌وفلک قراضه و زواردررفته محله آن‌ها می‌شود. نصیب آن‌ها از خوشحالی‌های جاری در شهربازی که فقط هیکل بزرگ و نورهای ستاره گون و رنگی آن را در شب می‌بینند، شاید فقط همین تماشای آن از دور باشد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، فیلم «ابلق» در محله زورآباد می‌گذرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محله مردمی فقیرنشین که نشانه چربیدن زور حاشیه‌نشینی است. درست زیر گوش شهربازی که شب‌ها به‌خصوص، چراغ روشن چرخ فلک گردان و صدای جیغ و خنده مردمان شادی که هیچ‌کدام را نمی‌بینیم، چشم را کور و گوش را کر می‌کند. خوشحالی آن مردمان ربطی به زندگی این مردم فرودست ندارد. زیرا در زورآباد زندگی به سبک حاشیه‌نشینی با تمام مشخصات آن جاری است. محله با گریز علی از دست عده‌ای طلبکار (با یک فیلم‌برداری رئال و مستند گونه) معرفی می‌شود.

در نمایی هوایی، خانه‌های کلونی‌واری که انگار همه یک‌جورهایی به یکدیگر راه دارد. خانه‌های آکواریومی، که در آن هیچ‌چیز از دید دیگری پنهان نیست. با قصه‌هایی مشابه. اسمش را می‌شود گذاشت محله‌های «حرف درآر». حرف از زیرزمین هم که شده می‌جوشد. از تنبان و لباس آدم‌ها حرف درمی‌آید. همه مثل موش سر در زندگی هم دارند و از حال‌وروز هم باخبرند و اینجا هم درست مثل هر کلونی دیگری یک پادشاه دارد که همه را زیر بال و پرش گرفته و از قبل آن‌ها خوب پول درمی‌آورد و خوب پروار شده.

چقدر آدم‌های فیلم را می‌شناسیم؟ چقدر با آن‌ها نشست‌وبرخاست داشته‌ایم؟ محله و آدم‌هایی که گرته‌برداری شده‌اند. عصاره همه آنچه می‌تواند در هرکجا رخ دهد.

زوج اول: علی و راحله. علی عشقش زمخت است. دست روی زنش بلند می‌کند آن‌قدر که سیاه و کبود شود. با عشق و عاشقی دختر باغدار را برداشته آورده وسط نداری و بدبختی، دو قورت و نیمش هم باقی است. زن جوان شهرستانی قناعت می‌کند. خواسته‌هایش را قورت می‌دهد. حتی سر سفره خواهرشوهرش که با دستمایه النگوی طلا مورد هجو و مسخرگی قرار می‌گیرد، باز سکوت می‌کند، چون جنس چنین زن‌هایی از سکوت است. حتی مطالبه او برای رفتن از محله، موردتوجه علی قرار نمی‌گیرد. چون نمی‌تواند اصل داستان را بگوید. نه از سر شرم، که چرا شرم؟ مگر او تقصیری دارد؟ از ترس مورد قضاوت قرار گرفتن، بی‌آبرویی و شوهر بی‌کله‌ای که می‌تواند خون بریزد. راحله از چنین روزی می‌ترسد. از اینکه شوهرش نتواند جلوی خودش را بگیرد و خونی ریخته شود. اما از شوهرش می‌ترسد.

شوهری که حتی پیشنهاد رفتن پیش روانشناس را دست می‌اندازد. شوهری که کتک زدن راحله، جلوی چشم مبینای کوچک، موجب ترس و لال شدن دخترش شده است. مردی که روح آسیب‌دیده بچه‌اش را تا حد خوردن تخم کفتر تقلیل می‌دهد. نه اینکه بخواهد زنش را آزار دهد. نه. او همین‌طور بار آمده. حد پرورش و تربیتش همین‌قدر بوده. مگر مادرش کیست؟ از خانم سلطان با آن موهای حنا زده و خواسته‌های دم‌دستی چه توقعی می‌توان داشت؟ مگر خود چه آموخته بوده که بتواند حالا به بچه‌هایش یا به‌عنوان‌مثال به علی یاد دهد؟ زن‌ها شوهر می‌کنند و مردها زن می‌گیرند وزندگی‌های پدران و مادران خود را اغلب، بی‌هیچ تغییری در چرخه‌ای باطل ادامه می‌دهند و گویا تنها، وجه تاریک ناآگاهی است که تکثیر می‌شود. حد رشد، داشتن چندتکه طلا و النگوی بیشتر است و برای مردها، وانتی قراضه. امکانی برای عبور از تله فقر که همراه با فقر آگاهی است، وجود ندارد.

زوج شهلا و جلال؛ نوکیسه‌ها هم‌طبقه و قشر دارند. جلال نوکیسه حاشیه‌نشین‌هاست. ۴۰۵ و وانت درب‌وداغان و کسب‌وکار خلاف برای زورآبادی‌ها لقمه چربی است. بیرون ازآنجا، هیچ نیست. اما برای خودش کسی است. زن‌های محله را انداخته به کار درست کردن عرقیات و خیارشور و ترشی غیربهداشتی، مردها ممنون دارش هم هستند. پول است دیگر. دو ریال ده شاهی هم باشد، باشد.

در محله‌ای که سهم مردمش از خوشبختی، فریاد شادی دیگران است؛ چرخ فلک شهربازی مجاور، تبدیل به چرخ‌وفلک قراضه و زواردررفته محله آن‌ها می‌شود. نصیب آن‌ها از خوشحالی‌های جاری در شهربازی که فقط هیکل بزرگ و نورهای ستاره گون و رنگی آن را در شب می‌بینند، شاید فقط همین تماشای آن از دور باشد. در عوض آن‌ها هم خوشی‌های خود رادارند. مثل صحنه غمبار رقصیدن اهالی محل، به‌وقت برگشتن جلال و شهلا از سونوگرافی و هجوم برای قاپ زدن شیرینی، بازی با حباب‌های بزرگ شیشه‌ای و البته «گرو بستن». اگر قمار برای برخی مردمان مرفه و پولدار تفریح و فان است، شرط‌بندی برای مردمان فرودست، یک‌شبه رسیدن به آرزوهای کوچکی است که زاییده سقف کوتاه خواسته‌هایشان است. محله قرق می‌شود و از مرد و زن و بچه می‌روند پی یک تفریح خرد دیگر. و گویا محله تبدیل به عکس‌های پرتره‌ای می‌شود از آدم‌ها. مردی که در حال قلیان کشیدن از سوراخ‌های بینی فراخ شده‌اش دود بیرون می‌آید.

زنی که با مقوا برای خودش کلاه درست کرده. سرها به آسمان است و دست‌ها در کاسه‌های تخمه. ارزان‌ترین تفریحات ممکن. وزنده باد فیلم‌نامه‌نویسانی که چنین مسلط دیالوگ‌هایی را نوشته‌اند که گویا یک دوره خیلی فشرده شناخت کفتربازان و ادبیات گفتاری و رفتاری و کل‌کل کردن‌های آن‌ها و شناختن انواع کبوترها است. همین تسلط را در دیالوگ‌های قرارگرفته دردهان علی، در کنار ترکیب رفتاری می‌توان به شکلی درست، و نه اغراق‌شده مشاهده کرد. و البته در بازی درخشان گیتی معینی به نقش خانم سلطان که چه عالی از پس نقش برآمده است و ای‌کاش که در فجر گذشته بیشتر دیده می‌شد. چون شاید دیگر فرصتی برای ارائه چنین نقش‌هایی برای او نباشد. از پس بیان درست‌دیالوگ ها که همراه با لهجه است خیلی خوب برآمده.

بازی یک‌طرف نرفته، لهجه و زبان یک‌طرف دیگر. به هم‌آمیخته، قل‌قل کرده، خوب قوام آمده. و البته گلاره عباسی که چه شهلای درست و یکدستی ارائه کرده، کبوترش ننشسته و حالا که نشسته، چه خوب نشسته. بر روی شانه‌های جلال که می‌داند چشم و گوشش خیلی می‌جنبد و جیک نمی‌زند. چون فرصتی برای برون‌ریزی غصه‌ها و عقده‌هاست. دیگر دختر ۳۵ ساله ترشیده نیست. جلال او را گرفته و او هم برای جلال بچه آورده، پسر دارد می‌آورد و در عوضش در خانه خوب محله زندگی می‌کند و گردن و گوش و دست‌هایش طلا باران شده تا حسابی خودش را به رخ زن‌های محله بکشد و عقده‌گشایی کند. حالا جلال هیز است یا چشمش پی‌زن‌های دیگر باشد، به جهنم. او می‌خواهد ملکه زورآباد باشد و همین برایش بس است.

اما فاجعه باید جایی خودش را از جرز دیوار هم که شده بیرون بکشد. از میان تکه‌های آینه شکسته، از چشم‌های ترس‌زده و نفس‌های به شماره افتاده راحله پنهان‌شده پشت در و چاقویی که رگی را پاره می‌کند.

جنگ آغاز می‌شود. بوی خون موش‌ها را دیوانه می‌کند. اما وقاحت، شوره‌زار بی‌پایانی است که خوب بلد است همه‌چیز را در خود ببلعد. جلال سرپرست شورای محله است. این انگ‌ها به او نمی‌چسبد. او باید قسم قرآن بخورد!؟ بروند خجالت بکشند این مردم. جلال اولدورم بولدورم می‌کند. خودش را جمع و جور می‌کند. صدایش را کلفت می‌کند و خدا را شاهد می‌گیرد که رفته بوده دنبال سیسمونی خریدن زن و بچه‌اش و این‌که یک موی شهلا را به صدتا زن نانجیب! مثل راحله نمی‌دهد و هی پیشروی می‌کند و هی خود را حق‌به‌جانب‌تر نشان می‌دهد و در پایان می‌پرسد که فردی مرا دیده که وارد این خانه بشوم و دوربین به‌آرامی می‌چرخد به سمت ضیا که نشسته بر ویلچر، با سری که مدام در حال تکان خوردن است.

تنها شاهدی که ورود و خروج جلال را دیده. اما ناتوانی او را محکوم‌به سکوت کرده است. هم چنانکه مبینا نیز زبانی برای بیان واقعه رخ‌داده ندارد و فیروزه نیز از بیان حقیقت شانه خالی می‌کند. راحله تنها مانده است و متهم به دروغ‌گویی است. اما در خلوتی زنانه، همه، از زهری که از جلال خورده‌اند می‌گویند. اما این خفا را آشکار نمی‌کنند. دم نمی‌زنند.

حتی رحیم داداش هم می‌داند که جلال پفیوز و آشغال است. اما او هم راحله را دعوت به سکوت می‌کند. درست مثل شهلا که همه‌چیز را برای راحله روی دایره می‌ریزد، اما از او می‌خواهد که همه‌چیز را انکار کند تازندگی‌اش و محله به روال سابق برگردد. جماعتی که دروغ‌گویی و تمارض به خوب بودن را به واقعیت ترجیح می‌دهد. آیا زنان سکوت کننده خائن‌اند؟ آیا استدلال آن‌ها برای ادامه و اصرار بر دروغ و انکار واقعیت، اخلاقی است؟ آیا نگرانی برای از دست دادن داشته‌های حداقل، آن‌ها را ظلم پذیر بار آورده؟ آیا حقیقت به‌اندازه کافی هولناک و تکان‌دهنده نیست؟ چه چیزی آن‌ها را وادار می‌کند که حتی هم‌جنس خود را در بستر مصیبتی دردناک تنها بگذارند؟ آیا این زندگی حقیرانه بر حقیقت می‌چربد؟ اما در عمیق‌ترین لایه این محله که لهجه‌هایشان نشان می‌دهد، مردمانی از همه‌جا هستند؛ موش‌ها چنان رخنه کرده‌اند که دیگر هیچ سم و کشتاری بازدارنده آن‌ها نیست. فاجعه درراه است!

یادداشت از: زهرا مشتاق

کد خبر 615622

منبع: ایمنا

کلیدواژه: ابلق فیلم ابلق ابلق نرگس آبیار بهرام رادان ابلق بازیگران فیلم ابلق تیزر ابلق نقد فیلم شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق آدم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۹۲۹۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کارت سوخت این خودرو ها باطل می شود

وزیر اقتصاد در نامه‌ای به وزیر راه و شهرسازی خواستار عدم‌تخصیص سهمیه سوخت به خودروهای بنزینی و موتورسیکلت‌های فاقد بیمه‌نامه شخص ثالث با جدیت و قوت بیشتر شده است    به گزارش تسنیم؛ بر اساس ماده 48 قانون بیمه شخص ثالث، صدور کارت و سهمیه سوخت وسایل نقلیه بدون بیمه‌نامه شخص ثالث، ممنوع است. برهمین اساس نیز تا کنون مقدمات حذف کارت سوخت تاکسی‌ها و خودروهای گازسوز انجام شده است.   طبق اظهارات جدید رئیس کل بیمه مرکزی، 23 هزار کارت سوخت تاکسی ماه گذشته در تهران به دلیل نداشتن بیمه شخص ثالث باطل شده است؛ او تأکید دارد که طبق قانون بناست خودرو‌های فاقد بیمه شخص ثالث کارت سوختشان متوقف شود.   در تازه‌ترین اقدام، وزارت اقتصاد و بیمه مرکزی نسبت به حذف سهمیه سوخت خودروها و موتورسیکلت‌های فاقد بیمه شخص ثالث گام برداشته اند؛ برهمین اساس نیز وزیر اقتصاد در نامه‌ای به وزیر راه و شهرسازی خواستار عدم‌تخصیص سهمیه سوخت به خودروهای بنزینی و موتورسیکلت‌های فاقد بیمه‌نامه شخص ثالث با جدیت و قوت بیشتر شده است.   خاندوزی در نامه به بذرپاش نوشته است:   ضمن تشکر و قدردانی از تلاش مستمر همکاران آن وزارتخانه شاغل در ستاد مدیریت حمل‌ونقل و سوخت در اجرایی نمودن مفاد ماده 48 قانون بیمه اجباری خسارات واردشده به شخص ثالث در اثر حوادث ناشی از وسایل نقلیه و غیرفعال نمودن کارت سوخت خودروهای گازسوز فاقد بیمه‌نامه شخص ثالث در فاز اول اجرای ماده قانونی یادشده، با توجه به نتایج مثبت حاصله از اجرای این ماده قانونی که منجر به افزایش پوشش بیمه‌ای وسایل نقلیه و همچنین صرفه‌جویی در مصرف روزانه میلیونها لیتر نفت و گاز شده است خواهشمند است دستور فرمایید در گام بعدی اجرای طرح عدم‌تخصیص سهمیه سوخت به خودروهای بنزینی و موتورسیکلت‌های فاقد بیمه‌نامه شخص ثالث با جدیت و قوت بیشتری در دستور کار قرار گیرد تا در آینده شاهد تداوم اثرات مثبت اجرای این ماده قانونی باشیم.   در پایان خاطرنشان می‌سازد همکاران این وزارت در بیمه مرکزی جمهوری اسلامی ایران آماده هرگونه همکاری و مساعدت می‌باشند تا این مرحله از اجرای قانون نیز با شایستگی عملیاتی گردد. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: بیمه‌نامه شخص ثالث ندارید، بخوانید نرخ رشد حق بیمه شخص ثالث ۳۵.۵درصد اعلام شد جزئیات سهمیه‌بندی جدید بنزین مشخص شد

دیگر خبرها

  • جلال و مورایس، یک روح در دو بدن
  • امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل
  • حفظ چنار ۸۰ ساله در پروژه احداث سرای محله باغ فردوس | ببینید چطور گوهر سبز در دل ساختمان ۵ طبقه زنده ماند
  • اصلاح هندسی چهارراه خیابان داوران و جلال آل‌احمد در اراک
  • جهش تولید بیانگر ارتقای فرهنگ/لزوم توجه به امنیت معیشت مردم
  • کارت سوخت این خودرو ها باطل می شود
  • «همسایه شما، زهره» بیانگر بی‌مهری جامعه/ درخشنده دردی لاعلاج ساخته است
  • برخورد خشن با دانشجویان بیانگر رویکرد دوگانه مدعیان حقوق بشر است
  • «بازی باطل معاندین» با حکم توماج صالحی؛ هیاهو بر سر هیچ
  • گرامیداشت سالروز تولد سیمین دانشور برگزار شد